یازده ماهگی

ساخت وبلاگ
واقعا با اعماق وجودم دوستت دارم پسرم ...قصد داشتم اطراف تهران یک ویلا تهیه کنم. یک بار که یک ویلا رو تا حدودی جدی شده بود میخواستم برم حرف بزنم عماد گفت :بابا حالا که میخوای بری برای قرارداد موبایل آیفون ت رو نبر. موبایل سامسونگ رو ببر. آیفون رو بده مامان بذاره تو کیفش و ماشین هم تیگو رو نبر ۲۰۶ رو ببر. اگه اون بفهمه پولداریم بهت گرون میده ... جیگرش رو برم که از الان انقدر فکرت اقتصادیه===دزد اومده بود ساختمان ما که دختر همسایه ر تو آسانسور زد و فرار کرد ما از صدا فکر کردیم از بیرونه که پسرم سریع رفت پشت پنجره. پلیس که اومده بود گفت بهشون که من دیدم با پرشیا سفید سریع گاز دادن فرار کردن. ماشین رو کاملا درست گفته بود تو دوربین ها دیدن همونهخیلی زودتر از اینها بیشتر ماشین ها رو میشناخت. بهتر از من در بسیاری از موارد ... یازده ماهگی...ادامه مطلب
ما را در سایت یازده ماهگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emad-kamali بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 9:54

زیاد میبرمش شهر بازی. تقریبا ۲ هفته یکبار حداقل میبرمش. کلا هر جا میرم به فکر تفریحش هستم. مثلا ترکیه دو تا شهر بازی بردمش و خیلی بهش خوش گذشت. اسباب بازی براش خریدم و کلی سرگرم بود. همیشه بهش توجه میکنم حتی درمواردی که مشغول کاری باشیم. تو خونه باهاش زیاد بازی میکنم. بارفیکس خریدم و خیلی زیرکانه مجبورش میکنم حداقل آویزون بشه. میخوام قدش بلند بشه و کوتاه نباشه.تابستون امسال که گذشت کلاس آموزش شنا نوشتمش با وجود مخالفت مادرش. از نظر بدنی به نظرم خیلی خوب شد. قدرت بدنیش بهتر شد. خیلی شل و ول بود الان ماشاءلله هههه خیلی بهتر شده بدنش ... یازده ماهگی...ادامه مطلب
ما را در سایت یازده ماهگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emad-kamali بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 9:54

مدام میگه هیچی برام خرج نمیکنی ! در حالی که بیشتری هزینه رو اون داره. طبیعیه خب زن هزینه ش بیشتر از مرد باشه ولی نه دیگه انقدرررر. شاید ۴ برابر من و عماد رو هم !بهش گفتم بچه دار شیم ....به قول اون برای دلگرمیش یک فیش حج خریدم یکی برا اون و یکی خودم. تقریبا به ارزش ۳هزار دلار الان هست. مبلغ ۷۰ میلیون تومان هم نقدا بهش دادم چون میخواست برای یکسری مخارج به حسین گنجی بده برای زمین هاشون نداشت . یه خورده ۱۴ تومن موند که اونم ازم گرفت. این مبلغ در زمان خودش تقریبا به ارزش :‌ ۱۷۵۰ دلار هست.راستی قبل ترکیه گفتم ببین این ترکیه یک هتل خیلی لوکس هست و زمان اون ۹ روز!‌ هست که زیاده و پر هزینه. میخوای برات آیفون ۱۴ (جدیدترین) بخرم ؟ گفت نه ...خلاصه الانم داره مدام اذیت میکنه و به قولاش عمل نمیکنه. راستی یک تعهدنامه هم نوشتم امضا کرد که تو خونه بود برش داشته و معدومش کرده .. خخخخخبازم بیشتر میخواد .بهش قول دادم که بلافاصله بعد از مثبت شدن نتیجه بچه دار شدنش براش آیفون روز رو میخرم. هی قرص میخوره و اذیت میکنه زیادبدترین و بدترین و بدترین ... مشکلی که قرص خوردنش داره اینه که بسیار بهمش میریزه عصبیش میکنه و از کنترل خارج میشه. این بده ! بخصوص برای عمادتحمل فحش هاعماد میدونی چند بار اون روز تو ماشین بهش گفتی مامان آرومممممممممم آروممم آروووم باش ...به من گفتی سکوت کن هر توهین و فحشی داد .... و من کردم و توهین ها ر شنیدم اینها بخاطر توست یازده ماهگی...ادامه مطلب
ما را در سایت یازده ماهگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emad-kamali بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 9:54

خیلی وقت نیومدم اینجا تا اینکه یه هو الان دلم شکست . خیلیییی ناراحت شدم. دلم میخواست یه جا حرف بزنم دیدم تنها جایی که میتونم حرف بزنم همینجاست. اینو آخر میگم چون یه مقدار حرف دارم برا زدن ... :اتفاقات زیادی در این مدت که ننوشتم افتاده که خلاصه وار میگمجابجایی منزل به خانه جدیدنمیدونم فقط امیدوارم تکراری نباشه. بعد از درگیری ها من تصمیم گرفتم شرایط رو تغییر بدم. عطی آرزو داشت خیلیییی آرزو داشت که ما خونه بالاشهر داشته باشیم. مثلا از کنار یه خونه کوچیک داغون و محل پرت رد میشدیم میگفت اینجا خوبه اسمش بالاست . تا این حد بالا اومدن رو دوست داشت تا اینکه یه خونه 150 متری خیلی عالی 5 سال ساخت گرفتم . خرید 2 فیش حجبعضی ها بهم گفتن یه کاری کن که امیدوار بشه به زندگی و اینده. من فیش حج به پول زمان خودش 85 میلیون تومان خریدم. (تقریبا یکسوم پول پراید) . قول داد با خرید این فیش بچه دار بشه. که قطعا میزنه زیر حرفش ... ببین کی گفتم ...مسافرت های مایک مسافرت ویلای خیلی لاکچری رفتیم با ماشین اجاره ای سانتافه نیو 2016 استخر دار. یک مسافرت دیگه مشهد هتل درویش 3 شب. یک مسافرت دیگه شمال ویلا استخر دار (به قول عماد ویلکس دار به جکوزی میگفت ویلکس جیگرشوووو). دو مسافرت به کربلا. یک مسافرت به شمال سمت ماسال به ویلای دوستم علی که قرار بود 3 روزه باشه 6 روزه شد خیلیییییییی جای خوبی بود و خیلییییی خوش گذشت... تولد عماد اونجا گرفتیم که خیلی خاطره شده ...خرید ماشین تیگو 7 پرویکی از بهترین ماشین های حاضر در رده صفر البته رو خریدم. میشه گفت از این گرون تر فقط تیگو 8 پرو بود من خریدم 1.200 که 8 1.700 بود. عماد عاشق ماشین نمیتونم بگم که چقدر خوشحال شد. شاید بخش اصلی و مهم خرید ماشین خود عماد بود.خرید دفتر کار یازده ماهگی...ادامه مطلب
ما را در سایت یازده ماهگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emad-kamali بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1402 ساعت: 16:27

یک مدت ننوشتم. از برج 12 سال 98 کرونا اومد و متاسفانه کل جهان و ایران درگیرش شدن. کسب و کار من هم که شرایط خیلی خوبی رو داشت میگذروند متاسفانه تحت تاثیر شرایط به هم ریخت و شرایط مطلوبی رو از نظر اقتصادی نمیگذرونم. البته خدا رو شاکرم که بازم اموراتم به نحو مطلوبی در حال گذران هست ولی از اون شرایط بسیار مناسب کمی فاصله گرفتم تا ببینیم این شرایط تا کی ادامه پیدا مکینه.برج 8 بود که خونه خریدم خدا رو هزاران بار شکر. خونه بسیار  شیک و خوب با نقشه بسیار خوب در کوچه خوبی خریدم. 110 متر تقریبا متراژ خونه است. نوساز و شیک و کامل. خیلی راضی هستم از خونه ای که خریدم.برج 2 اوایل ماه مبارک رمضان به این خونه اومدیم. خونه قبلی که خونه حاجی اینا بود هم خونه خوبی بود. عماد جان به دنیا آمد. دوبی رفتیم. تایلند رفتیم. ماشین های خوبی خریدم و ایران گردی و شرایط مناسب اقتصادی.متاسافنه درگیری های داخلیمون همچنان باقی بود تا جایی که دخالت های مادرزن باعث تخریب بیشتر زندگیم داشت میشد. تا اینکه به برادر زنم گفتم که مقصر اصلی دخالت های مادر زن هست. اون هم رفت و به مادرزن گفت و اون هم منتظر بود که این اتفاق بیافته و قطع رابطه شد.متاسفانه علی رغم ظاهر مظلومانه که بسیار ظالمانه به خودش میگیره بسیار آدم مرموزی و آبزیرکاهی است. گاهی با دخالت های مسقتیم و غیر مستقیم و گاهی با دخالت نکردن هاش زندگی من و دخترش رو نابود میکنه. متاسفانه من مظلوم واقع شدم و کسی از اونها نمیخواد قبول کنه که این دخالت ها باعث شده زندگی من تا مرز فروپاشی داره میره. در این وسط برادر زن احمق من فحش ناموس به من داد که بیا اینجا وگرنه ... منم گفتم میام تو هم ... اگه نیای که رفتم اون بی وجود هم وجود نکرد که بیاد ...خبر دیگه اینکه به ک یازده ماهگی...ادامه مطلب
ما را در سایت یازده ماهگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emad-kamali بازدید : 116 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 12:04

پست قبلی که بیشتر درد و دل شداما آقا عماد جان جانان . علاقه بسیار عجیبی به ماشین داره. اسم خیلی از ماشینها رو بلده و میشناسه. اسباب بازیش رو هم گرفتم براش البته بابامم گرفته چند تا براش. بسیار بسیار علاقه داره و بازی میکنهگاهی مثل یک فیلم بدون اینکه متوجه بشه میشینم و تماشا میکنم بازی کردنش رو با تمام وجودم لذت میبرم. اونقدر که اشک تو چشمم جمع میشه. خدا رو شکر که یک بچه گل و سالم دارم . همین الان لبخند رو لبمه و دوباره میگم خدا رو شکر ...ماشین شارژی که بخش اعظم پولش رو من دادم و بخشیش هم مادربزرگ خاله و دایی هرکدام 100 دادن و من 400 خیلی دوست داره. فلاپی دیست رو میگذاره یه جایی و میگه سی دی آهنگه . پیچگوشتی رو کرده یک جا به عنوان دنده. آهن پایه اتو پرسی که کنده شده رو کرده قفل فرمون. یک چیز شبی فلش پیدا کرده و تو جای فلشش فرو کرده. سوییچش رو دزدگیر زده و صدای دزدگیر در میاره. موبایل کربی شکسته قدیمیش رو میگذاره یه جا جلو ماشینش مثل داشبورد. در ماشینش رو باز میکنه و رانندگی میکنه و دنده عوض میکنه. میگه بابا زنگ بزن. با دهنش زنگ میزنه. آهنگ موبایلش یه مدت این بود : "بابابابابابابااااا" همونی که مینیون ها میگن به اون آهنگ ... یه مدت هم یک ملودی با دهنش میزنه و ادای منو در میاره و با مشتری حرف میزه. گاهی هم میگه زنگ بزن منم میگم کجایی پسرم خرید کن و ...ماشین رو مجازی میگذار تو پارکینگ و یک آسانسور یه گوشه خونه که فضای خالی بقل یخچال هست داره که میره اونجا و صدای آهنگ آسانسور و طبقه سوم رو در میاره و میاد ...چقدر زیباست. تمامش لذته. تمامش آراشه . نمیدونم یعنی کسی پیدا میشه که انقدر بچه ش رو دوست داشته باشه ؟ برج 2 سال 99 اومدیم خونه جدید که خریدم. تولد عماد تیرماه گذشت و رفتی یازده ماهگی...ادامه مطلب
ما را در سایت یازده ماهگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emad-kamali بازدید : 109 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 12:04

کرونا هست و امسال هم تصمیم گرفتم که تولد اقا عماد رو تو یک رستوران لاکچری برگزار کنم.رستوران ارکیده آرژانتین. غذامون شیشلیک و باقالی با گوشت بود.با مخلفات و موهیتو آب پرتقال و دمنوش و ...یه ماشین افرود با یک کیک سگ های نگهبان که عشقشو داشت خریدم. دادم به پرسنل و گفتم که یه دفه با فشفشه و هدیه ش بیارید عماد رو سوپرایز کنم که آوردن و لحظات خوبی رو بچم گزروند.پسر عشق ماشینم از دیدن آفردو کنترلیش خیلی خوشحال بود و همش تو بغلش بود البته موتور هم دوست داره با دوجرخش مدام صدای موتور در میاورد و بازی میکرد و میرفت خرید و منو میبرد و ...علاقه اش به موتورش باعث شد تا مدتی قبل یک موتور شارژی نارنجی و سفیدم براش بخرم که جزء بهترین های بازار بود ...خیلییییی باهاش بازی پسر و بابایی میکنم و با ماشین یا موتور منو میبره  . راستی یه قایم یا کشتی داره. میره رو میز ناهار خوری یه کریستال میوه خوری هست که میچرخونه و منم میرم رو صندلی میشینم و رانندگی میکنه. گاهی هم ماشین میشه. سوئیچ و مغزی ماشینم که مشکل داشتو برداشته و من جایی درست کردم که سوئیچم داره ...چند روز پیش رفتیم یه باغ خیلی لوکس تو احمدآباد خیلیییی شیک فضای باز وسیع چقدر عماد بازی کرد چقدرررر بهش خوش گذشت همشم میگفت این موضوع رو تو ماشین که بابا چقدر خوش گذشت بازم بیایم و ...خبر دیگه اینکه امروز 21 روز شد و از کرونام گذشت که خدا رو شکر رد کردیم ظاهراحدود 1 ماه قبلم برای طلاق اقدام کردم که تاریخ 4 مهر وقت دادگاهه. واقعا سخت شده تحمل . شاید من بتونم تحمل کنم ولی بچه چی ؟ چرا باید زجر بکشه ؟این حرفا چیه که بچه میگه :دعا کن بابات بمیره تا پستونک بدم، تا ببرمت خونه مادر، تا شی شی (به شیر با شیشه میگه) بدم و ....که بچه بگم من د یازده ماهگی...ادامه مطلب
ما را در سایت یازده ماهگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emad-kamali بازدید : 145 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 12:04

سه سال و نیم هم گذشت. زمان های زیادی رو گذروندیم و مثل همیشه توام با سربالایی و سرپایین بود.زمان زیادی برای کار کردن میگذارم. از خوابم میزنم صبح زود بعد از نماز تا آخر شب ها ...عماد هم که دیگه الان خی یازده ماهگی...ادامه مطلب
ما را در سایت یازده ماهگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emad-kamali بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 7 فروردين 1399 ساعت: 20:41

از زبان پدر ... عماد عزیز ما هم تو این مدت بزرگ شده و مثل قبل خوب ناز و دوست داشتنی هست. یادم نمیره بعضی ها برای لجبازی چندان توجهی به اون نمیکردن و به کس دیگه توجه میکردن ...

بابا بابا خیلی میکنه جوری که مادرش معترضه و میگه چرا مامان نمیگه و ... این اواخر هم که افتاده تو دهنش ممد ! البته بابا هم میگه ولی ممد بیشتر. که دیگران از اینکار بیشتر لذت میبردن !

 

 

یازده ماهگی...
ما را در سایت یازده ماهگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emad-kamali بازدید : 115 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 8:34

پدر : به دلیل فشارهای زیاد همسرم مجبور شدم سفر به تایلند رو بپذیرم. با توجه به اینکه اینطور سفرها سختی های راه و تورها و گردش ها و ... نیاز بود که با فرد یا افراد دیگه ای بریم که کمک باشند. چرا که عما یازده ماهگی...ادامه مطلب
ما را در سایت یازده ماهگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emad-kamali بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 8:34